نمیدونم..!

 

 

احساس میکنم باید بالا بیارم انگار یه چی دست انداخته دور گلوم یا یه چیزی توش رخنه کرده یه درد عجیبیه و میدونم دارم به خودم دوباره اسیب می زنم ولی به چه قیمتی من هنوز شکننده ام و اشک هام روی صورتم پایین میاد حالت تهوع دارم و میدونم دارم خودمو اذیت میکنم البته تقصیر این هورمون های بهم ریختم هست من هنوز کلی جای کار دارم کلی مخصوصا تو روابط من هنوز خیلی شکنندم و چیز های زیادی برای تجربه هست راست میگه دارم شبیهش میشمو این خوب نیست دنیای من خاکستری نیست من میخوام کمکش کنم از کف دریا بیاد بیرون ولی انگار منم که دارم باهاش میرم تو دریا تنم درد میکنه یه حالت سر دردی دارم و خودم میدونم که قضیع رو بزرگش کردم که فک میکنم رفتنش چیز خیلی وحشتناکیه ولی باید یه سری ادم هارو ول کنی برن مگه نه ؟!

ولی سخته یکم نه سخته ارزششو نداره خودمو اذیت نکنم ولی نگرانم اون چی میشه میدونی زیادی غرق شده نگرانشم من برم بعدش میشه کسی بهش کمک میکنه خودش چی نمیدونم خودش اینکارو کنه یا نه خودش که فعلا دو دستی چسبیده به مود گندش من چرا اینقد به فکرشم ؟ چون بدجوری کمکم کرده خالی شم چون بهم توجه کرده ؟؟ هی رها مطمئنی به استرساش می ارزه ؟نه ولی می دونی میخوام ببینم تهش چی میشه من اول میرم یا اون خودش که میگه از مجازی خستس میگه من مسافرم میرم پس فک نکنم خیلی طول بکشه شایدم بکشه ولی فک کنم زودتر بره واسم بهتره ولی میدونی دلم واسش تنگ میشه شایدم حالم بهتر شه 

رها دلش میخواد یه گریه عمیق کنه یه گریه از ته دل ولی میدونی به جاش یه نفس عمیق میکشه در حالیکه داره اهنگ ?where do lovers go رو گوش میکنه میدونی من خوشبختم ادمایی دارم که واقعا بهم اهمیت میدن مثل حدیث که نشسته این پایین هری پاتر میخونه و موز میخوره و مهسایی که همیشه باهامه میدونی تنها ادمی که بش خیلی اعتماد دارم و فک میکنم تا اخر دنیام پشتمو خالی نمیکنه مهساست

پ.ن : چه هوای قشنگیه اسمون طلاییه و زندگی تو این حوالی هنوز در جریانه...

پ.ن : میدونم خودم در الویت همه چیزم ولی احساس میکنم یه جورایی باید کمکش کنم و ادمی مثل اون نباید تو این حال وهوا باشه ولی میدونی وقتی خودش نخواد چیکار میتونم واسش بکنم ولی هنوز ته دلم حس مبکنم میتونم  یه کاری واسش کنم 

رها :) ۰ نظر ۳ لایک

شهریور درخشان

 

هیچوقت شهریورو دوست نداشتم چون ماه اخر تابستون بودو بعدش مدرسه ها شروع میشد واسه همین میشستم می شمردم ببینمچن روز دیگه مونده تا مدرسه ها باز شه که بتونم صبحا بخوابم ،ولی از یه طرف از اینکه همش تو خونه باشم خسته بودم و دلم میخواست مدرسه ها باز بشه ،شهریور گرم بود و همیشه یه لیستی از کارهای ناتموم ( همون لیست کارهایی که قرار بود تو تابستون بکنم مثل دیدن کلی سریال کره ای و انیمه و یا کارهایدستی که میخواستم بسازمشون ) رو دستم می موند ، ولی اصلا مدرسه ها که باز میشد میرفتم خیمه می زدم رو کامپیوتر و اصلا انگار اون موقع بود که شور فیلم و انیمه دیدن برمی گشت http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/17.gif

ولی میدونی چیه؟! امسال شهریور یه جور دیگس قشنگه، میدرخشه و واسم خاصه چون اتفاقای خاص توش واسم افتاده مردادم که پراز شور و تجربه بود ولی شهریورم واسم می درخشه بهم چشمک میزنه میگه: ببین تو از اینجا شروع کردی ببین ببین تو اینجها به خودت رسیدی، ورزش کردی ،خندیدی،گریه کردی و از همه مهم تر رهاش کردی :) شب های شهریور که پر بوده از رقص های اروم تو تاریکی ،پراز تخیلاتم و از همه مهم تر فهمیدی تنها نیستی و هیچوقت هم نبودی تو مهسا رو داری که همیشه سنگ صبورته تو حدیثه رو داری با اینکه هم اتاقی خوبی نیست با اینکه تو خیلی مواقع بیشتر باعث ناراحتیت شده ولی یه جاهایی اگه نبود و نباشه اصلا نمیشه (البته این واسه شهریور نیست فک کنم ولی موضوع مهمیه که باید یادت باشه ) و از همه بهتر اینکه با خودت مهربون تر و پر تلاش تر شدی ، خیلی چیزها فهمیدی و چیز های جدیدی رو  تجربه کردی http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/134.gif http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/59.gifhttp://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/57.gif

میگن کائنات دست به دست هم میدن تا تو رو به خواستت برسونن واقعا همینه تو روزهای خیلی سخت فری تیل به دادم رسید و بعد کلی فکر بد و داغون یه مرداد پرشور و پرتجربه و پر از فهمیدن چیزهای خوب و حالا هم یه شهریور درخشان و بوووممممم ! رها افتاد تو مسیر درستش :)

http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/18.gifخلاصه که از الان شهریور واسم مثل یه جواهره که میدرخشه مخصوصا شهریور 99http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/18.gif

http://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/69.gifپ.ن برای خودم : رهای عزیزم همینطوری توی مسیرت قدم بردار ، اگه لازم بود مکث کن استراحت کن ولی تسلیم نشو و ادامه بده

رها :) ۰ نظر ۲ لایک

من دیگه رها از کلاس 102 تجربی نیستم ! :)

 

من دیگه رها از کلاس 102 تحربی نیستم :)

 

این هفته با یه هول و ولای خاصی برام شروع شد شنبه قرار بود که کارنامه بدن و کلی استرس داشتم که نکنه ریاضی یا فیزیک رو بیفتم

چون میخوام تغییر رشته بدم برام یکم دردسر ساز میشد مخصوصا توی این شرایط کرونایی مزخرف

البته خدارو شکراین اتفاق نیافتاد و من در پوست خودم نمیگنجیدم ^__^

چون بالاخره میتونم برم رشته ای که میخوام و بهش علاقه دارم و دیگه لازم نیست پام رو توی اون دبیرستان غم زده بزارم

و اما از همه مهمتر اینکه من دیگه رها از کلاس 102 تجربی نیستم هووووووووووراااااااااااhttp://bia2skin.ir/theme/abzar/posticon/87.gif

خلاصه که خیلی شاد و شنگول بودم و میخواستم کل دنیا رو خبردار کنم فک کنم ههمون حداقل یه بار همچین حسی داشتیم نه؟!

شما چطور ؟ شما تو چه شرایطی این حسو تجربه کردین خوشحال میشم بهم بگین :)

رها :) ۳ نظر ۵ لایک

تابستان99

تابستان99

 

سلام تابستون من الان رسما 4 روزه که شروع شده و من بدجور افتادم دنبال کار پیدا کردن نتی ولی کار درست و

حسابی خیلی پیدا نکردم البته با توجه به مهارت های من تا امروز که برای یه فروشگاه پوشاک قراره بازاریابی کنم

وحقوقشم نسبتا خوب هست این یه هفته که دنبال کار بودم بیشتر با فضای دنبال کار گشتن و یا اینکه پول دراوردن

سخته و طول میکشه بیشتر اشنا شدم و فهمیدم برا اینکه بتونم از این خونه برم باید روی مهارت هام خیلی بیشتر کار

کنم تا بتونم مستقل شم و این چند روز درس خیلی بزرگی به من داد و خیلی برام ارزشمند بود درکلا این چند روز

حالم خوبه نسبتا و انرژِی دارم البته شاید برای اینکه دارم دوباره قرص هامو میخورم احساس میکنم نسبت به قبل

خیلی بالغ تر شدم و حس عجیب و غریب جالبیه برام همین من فعلا برم

 

رها :) ۰ نظر ۱ لایک

حال نیمه خراب_ دگرگون

 

حال نیمه خراب_ دگرگون

 

خب خب امروز و دیروز حالم خیلی خراب بود و امروز دوم پریودیم بود بازم مسئله های همیشگی ذهنمو درگیر کرد وباز جنگ ذهنی با خودم توذهنم شروع شد مثل اینکه درد پریودی چیز خیلی مزخرف و رو مخیه و چرا پسرا ندارن و اتفاقا سه روز پیش خونده بودم امکان قطع پریود وجود داره خیلی خوشحال شدم و میخوام بعد 18 سالگی اگه بشه براش یه حرکت هایی بزنم ولی اول باید برم پیش پزشک زنان اره داشتم میگفتم موقع پریودی همش ذهنم درگیر اینجور چیزاست ولی خب دیروز با خواهرم حرف زدم و خیلی سبک شدم و خیلی چیزها برام قابل درک تر شدمیدونی جدیدا که گریه نمکنم همه چیو میریزم تو خودم این پریودی باعث میشه خودمو خالی کنم تا حدی البته میدونی چیزی که خیلی برام عجیب و جالبه اینه که پریود این ماهم دردش خیلی کمه نسبت به قبلیا شاید چون با احساساتم روبه رو شدم و به قول حدیث هنوز خودمو به عنوان یه دختر دوست ندارم خودمو و میدونی از یه سری حالت های پریودی خوشم نمیاد منو عصبی میکنه باعث میشه بغض کنم ولی خب الان نسبت به پریودی های قبلیم از یه سری جهات

بهترم ولی تو این دو روز یه حسی برام پیش اومده که واقعا دختر بودنو دوست دارم یا نه ؟؟؟؟و واسم یه بحران

شخصیتی دیگه شده ولی وقتی به جوابش بریم قاعدتا رشد خیلی بهتری خواهم داشتو اینطوریه که ذهنم

درگیر این مسئلم هست :/ راستی انیمه لاو ایز وارو دیدم دیشب بیدار موندم 9 قسمتی که از فصل 2 اومده رو

دیدم خوشبختانه انیمه اش داره پیشرفت میکنه :) این فصلشو تموم کنم میرم واسه مانگاش البته این چن وقت مانگای فری  تیلم نخوندم باید بخونم خدارو شکر 12 روز دیگه امتحانای پایان ترم تموم میشه :d البته ما که همرو با تقلب دسته جمعی دادیم رفت ولی وقتی این امتحانا تموم شه یه درگیری ذهنی ازم کم میشه و بعدش با خیال راحت میزنم تو  کارانیمه و وبلاگ و فریلنسری و مانگا و اینستا و...... الان هم خونمونو سم زدیم باید برم سراغ تمیز کاری فعلا بعدا میبینمتون

پاورقی : شمام تا حالا همچین جنگ اعصاب هایی با خودتون داشتین ؟ چطور باهاش کنار اومدین ؟ خوشحال میشم از تجربه هاتون بهم بگین :)

رها :) ۰ نظر ۰ لایک

بزن بریم

بزن بریم

 

خب خب یه سال گذشت و من دوباره برگشتم به فضای وب و وبلاگ نویسی ، وای خدااااا چقدر خوشحالم که برگشتم انگار برگشتم خونم ، به جایی که بهش تعلق دارم

نزدیک به یه سال پیش وبلاگمو تو میهن بستم و رفتم انگار دیگه حوصلم نمی کشید تو اون وبم انگار میخواستم به فراموشی بسپارمش کلا و  واسه همین رفتم بلاگفا یکم بعدش کامپیوتر خراب شد و دسترسیم به وبلاگ نویسی قطع شد و افسردگیم شدید شد و حالم خیلی خراب بود این یه سال اونم تو این مدرسه با یه مشت دختر دیوونه که بالاخونه رو کلا اجاره دادن و رشته ای که فهمیدم بهش علاقه ای ندارم 

همه اینا دست به دست هم داد تا حالمو افتضاح کنه ولی من کم کم خودمو پیدا کردم و الان حالم خیلی بهتره و بلاخره یه سری از هدف های شغلیمو پیدا کردم و دیگه اون حس خلاء درونی رو ندارم خوشبختانه laugh

وقتی رفتم و به وب های قبلیم سر زدم دیدم چقدر رشد کردم چقدر بزرگ شدم و شخصیتم شکل گرفته و واقعا خوشحالم وبمو پاک نکردم 

رفتم و یه سری به وب های لینک شده زدم متاسفانه خبردار شدم میهن دچار مشکل شده خیلی از سایت ها پاک شده و یا خیلی از مطالب پریده ولی عجیب اینکه واسه من هیچی نپریده بود

خلاصه اینکه خیلیا رفته بودن مخصوصا رفتن پرنیا ناراحتم کرد البته شایدم سر این قضیه وبش پاک شده بود نمیدونم ولی پستاشو خیلی دوست داشتم و اخرین خبری که ازش داشتم مربوط به ابان سال پیشه که فهمیدم تهران دانشگاه قبول شده و خیلی خوشحاله که میتونه مستقل باشه واسش خیلی خوشحالم و امیدوارم هرجا هست موفق باشه و کلی هم دلتنگ میشم واسش :( و خیلیام هنوز درگیر کنکور بودن و پستی نزاشته بودن و حتی یکی از بچه ها عقد کرده بود ._.

البته تا بوده همیشه همین بوده خیلیا میرن خیلی ها میان و کلی اتفاق میافته 

سر این اتفاق که افتاد دیگه اعتمادم به میهن تا حدی پریده و این شد که اومدم بیان  

رها :) ۰ نظر ۲ لایک
به وبلاگ من خوش اومدین اینجانب یه اوتاکو و کرم کتاب هستم!
اینجا درد و دلامو و چیز هایی که دوستشون دارم باهاتون به اشتراک میزارم :)
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
نمیدونم..!
شهریور درخشان
من دیگه رها از کلاس 102 تجربی نیستم ! :)
تابستان99
حال نیمه خراب_ دگرگون
بزن بریم
آرشیو مطالب
موضوعات
درد ودل (۲)
تابستان99 (۲)
پیوند ها
صندوق بیان
لباس کده من و مری
یادداشت های یک پسر
پیوندهای روزانه
تابستان99
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان